در حسرت یک جنبش ضد استبداد و استقلال طلب (قسمت اول)

ژوئیه 9, 2010

مدتهاست می خواهم نقدی بر عملکرد میرحسین موسوی بگذارم. مثل همه کارهایم وسواس دارم که دقیق باشد. می خواهم طوری بنویسم که آنچه از او یاد گرفته ام و تحسین می کنم هم جایی پیدا باشد مثلا دو پست انتقاد و ستایش که به هم لینک هم داشته باشند. اما گویا سنگی بزرگ است و کار و زندگی و دخل و خرج فرصت آن را نمی دهد. پس عجالتا نقدی نکته ای را که به تازگی آزارم می دهد می نویسم.

در موضع گیری های میرحسین موسوی پس از انتخابات نکته ای که مرا آزار می داد عدم تاکید بر استقلال طلبی از بیگانگان و اشاره نکردن به خیرخواه نبودن آنان برای ایران بود. دقت کنید می گویم عدم تاکید و نه عدم اعتقاد یا سکوت.

در بیانیه های پیاپی موسوی در کنار نقد و محکومیت اقدانات سرکوبگرانه حکومت و در حالی که مقامات آمریکایی و اروپایی برای سرکوب معترضان اشک تمساح می ریختند اشاره ای به اینکه آنها دورویی می کنند و با حکومت هایی با رفتارهایی به شدت سرکوبگرانه تر از آنچه حکومت ایران پس از انتخابات کرد روابط عمیق سیاسی افتصادی و امنیتی دارند، نمی شد. اشاره نمی شد که ما در گزارش های رسانه های عربی متعلق به شاهزاده های حکومت های استبدادی در مورد حوادث ایران صداقت نمی بینیم و آنها بهتر است به همین مشکلات در کشور خود بپردازند.

در کنار درخواست ها و توصیه ها به مسئولین حکومت توصیه ای به مقامات خارجی گفته نمی شد که شما اگر واقعا خیرخواه ملت ایران هستید حق هسته ای ما را به رسمیت بشناسید. تحریم های مختلف این 30 سال را برچینید تحریم هایی مثل تحریم قطعات هواپیماهای غیرنظامی که فقط جان مردم عادی را می گیرد. چرا از تروریست ها بر علیه ایران حمایت می کنید؟

حداکثر گفته می شد که ما نه انگلیسی هستیم و نه آمریکایی! تازه همینجا هم کنایه ای به رفتار احمدی نژاد زده می شد.

از نمودهای دیگر این اشکال تاکید بیشتر بر علیت رفتار به اصطلاح ماجراجویانه احمدی نژاد در مشکلاتی که آمریکا و متحدانش برای ایران بوجود می آورند است در حالی که تاریخ سی ساله انقلاب خلاف این را می گوید. اقدامات هاشمی که در مقطعی آمریکا را بزرگترین شریک خارجی ایران کرد با وتوی قرارداد یک میلیاردی کمپانی نفتی کونوکو توسط کلینتون مواجه شد و تنش زدایی و گفتگوی تمدنهای خاتمی با محور شرارت خواندن ایران. همکاری ایران در سرنگونی طالبان و لابی دیپلمات های ایران نزد مجاهدین برای امتیاز دادن به متحدان آمریکا چون کرزای هم پاداشی بیشتر از اتهام همکاری با الفاعده نگرفت. سیاست همکاری و مذاکره حسن روحانی با سه کشور اروپایی هم جابجا با خیانت و بهانه جویی آنان مواجه شد.

احمدی نژاد با طرح نادقیق مسئله هولوکاست، نادیده گرفتن نظرات کارشناسان و دیپلماتها و اقدامات نمایشی چون فرستادن نامه و عدم دقت در انتخاب کلمات برای کشور هزینه ایجاد کرده است اما دشمنی آمریکا و متحدین غربی اش از زمان او آغاز نشده است و بیش از آنکه واکنشی به روش احمدی نژاد باشد سوء استفاده از ضعف او برای ادامه و تشدید دشمنی سی ساله شان است.

به نظر من کمک گرفتن از نیروهای خارجی حامی ظلم و استبداد که از دموکراسی و حقوق بشر به عنوان ابزار سیاسی استفاده می کنند مانند خون آلوده به هر جنبش ضداستبدادی و آزادیخواهی لطمه می زند حتی اگر این کمک گرفتن در سکوت نسبت به نیروی خارجی و نقد غیرمنصفانه حاکمیت استبدادزده در کشمکش با نیروی خارجی باشد. چنین جنبشی به یک ایران آزاد و مستقل نخواهد انجامید.

قسمت دوم

4 پاسخ to “در حسرت یک جنبش ضد استبداد و استقلال طلب (قسمت اول)”

  1. Poya said

    ممنون. حتما در این مورد من هم مطلبی خواهم نوشت.

  2. هوشنگ said

    اشکال دیدگاه شما و همه حضرات این گونه نگر در این است که گمان میکنید در مورد همه اتفاقات عالم و هر چیزی باید موضع گیری کنید.
    از میرحسن موسوی و امثال او انتظار دارید همچون الف و نون دروغگو در همه موارد از آمریکا و مروه شروینی و اسرائیل و اقتصاد جهانی و هولوکاست تا جنبش سبز و کودتا و جنایتهای بعد کودتا تا نظر دادن درابره نظر کلینتون و سارکوزی و … تا …، باید نظر داد و اعلام موضع کرد.
    در 22 خرداد 88، حقی از همه مردم ایران ضایع شد، مردمی به دفاع از حق خود به خیابان آمدند، با این مردم بدترین رفتار صورت گرفت، مردم عصبانی شدند و مطالبات اصلی را مطرح کردند، اجنبی موضع گیری کرد، به من و میرحسینی که میان دو سنگ آسیای اجنبی خارجی و اجنبی داخلی گیر کرده ایم حق بدهید، اصلا توجهی به این مساله مورد اشاره شما نکنیم، مساله ما چیز دیگری است.
    مساله ما حقی است که از ما ضایع شد، ما به دنبال حق خودمانیم، در این راه از حق دیگران هم در صورت امکان دفاع میکنیم.
    در ضمن سوالاتی از شمای با انصاف دارم:
    اگر در روز 30 خرداد 88، شهادت ندا را جهان نمیدید، اراذل و اوباش با ملت مظلوم چه میکردند؟
    چه اشکالی دارد جهانی که همیشه ما به افکار عمومی آن احترام میگذاریم با عمق جنایت یک رژیم آشنا شود؟
    شما جنبش سبز مردم ایران را متهم به عدم استقلال طلبی میکنید، این تهمت، اتهام خیلی بزرگی است که دلیلتان برای آن فقط و فقط نگفتن چند فحش و بد وبیراه همچون، استقلال طلبان دروغین است.
    حق ماندنی و باطل رفتنی است.

  3. […] این نظریه را اصولگرایان دیگری هم مطرح کرد اند. به نظر من این فرض از اساس غلط است. البته اعتقاد به غلط بودن این به معنای درستی اقدامات میرحسین موسوی نیست که من انتقادهای مختلفی از کارهای او داشته ام (اینجا و اینجا). […]

بیان دیدگاه