فارغ‌التحصيل مهندسی ام و از بچگی اهل اخبار و سياست.
نمی توانم بی‌خیال این کشور و انقلاب باشم.  جمهوری اسلامی اگر آنی باشد که باید، حکومت ایده آلی برایم خواهد بود.

مسلمانم و می کوشم بیشتر و بهتر مومن باشم. اسلام را پذیرفته ام بی آنکه تمام جزئیاتش برایم قابل درک باشد. درک آنچه به ما به نام اسلام رسیده است بی آنکه تسلیم توجیه و هوا و جو روزگار شوم برایم سلوکی است.

آدم پرحرفی هستم با سری پر از افکار و ایده ها (سرطان ذهن).

گاهی زیاد حرف زدنم برای دیگران آزاردهنده و برای خودم بی حاصل می شود. می خواهم بنويسم شايد آرام تر شوم.

 mindcancer.blog@gmail.com

9 پاسخ to “درباره من”

  1. سلام. شما را نمی شناسم. اما یک بار وقتی برای یادداشت قبلی ام کامنت گذاشته بودید و یک بار هم همین الان که کامنت دیگری گذاشتید به وبلاگ شما سر زدم.

    این دو یادداشت منتقدانه ی شما را خواندم. بسیار خوب و منطقی می آید. نگاه شما را پسندیدم. البته دور از انتظار هم نیست چون برخی یادداشت های بنده به این نگاه شما نزدیک بوده است.

    درباره ی سوالی که پرسیده اید اجازه بدهید چیزی نگویم، چون مسوولیت دیگران با خودشان است و من فقط مسوول دیدگاه خودم هستم. البته بنده هم صراحتا چنین چیزی نگفته ام، صرفا می گویم برخی حرکتها می تواند از خودی ها سر بزند که در بازی بزرگ مجبور می شویم مارادونا را رها کنیم و آن دوستان را بپسبیم. منظوم از دوستان و خودی ها هم موسوی و کروبی است و هم احمدی نژاد و جنتی.

    یا علی

  2. دقیق نگاه کردن، قابلیت می‌خواد؛ که ماشالله تو کامنت‌هایی که ازتون دیدم عیان بود. کنج‌کاو شدم وبلاگ‌تونو ببینم.

    کامنت‌هاتونو دارای جامعیت و دقتِ نظر یافتم. خداوند به عمرتون برکت بده الهی

  3. ناک said

    اولین بار است که بالاخره وبلاگی دیدم که تا کنون که هر پستی از آن خواندم، کاملا مطابق با عقایدم بوده است. برایم جالب بود و البته خوشحال شدم.
    حتی خط به خط: «نمی توانم بی‌خیال این کشور و انقلاب باشم. جمهوری اسلامی اگر آنی باشد که باید، حکومت ایده آلی برایم خواهد بود.

    مسلمانم و می کوشم بیشتر و بهتر مومن باشم. اسلام را پذیرفته ام بی آنکه تمام جزئیاتش برایم قابل درک باشد. درک آنچه به ما به نام اسلام رسیده است بی آنکه تسلیم توجیه و هوا و جو روزگار شوم برایم سلوکی است.»
    پاینده باشید

    • انصافی said

      من هم خوشحال شدم که اینجا باعث خوشحالی کسی شده است.
      به خصوص که فکر می کنم کسانی که چنین خط فکری دارند بسیارند (البته بیشمار نیستند) ولی متاسفانه مخالفان اصل جمهوری اسلامی و توجیه گران وضع فعلی و مصلحت اندیشی خودشان باعث می شود سکوت کنند. یا اینکه توسط هر کدام از دو دسته فوق به اشتباه جزء گروه خودشان یا آن طرف دیگر شمرده شوند.

  4. حسین said

    سلام
    از دیدن این وبلاگ بسیار ذوق زده شدم؛ به عقاید فعلیم بسیار نزدیکه.
    موفق باشید
    در پناه حق

  5. حسین said

    سلام. بسیار خوشحال شدم از اینکه دیدم می نویسی هنوز.
    با خوندن این پست ها من ناخداگاه به یاد بحث های بلاگی چندین سال پیشمون افتدام. زمانی که شما از خامنه‌ای دفاع می‌کردی و در سخنرانی‌ها و فتواهایش نشانه‌های دید و فکر روشن می‌دیدی. قرار بر محکوم کردن افکار گذشته نیست و خوشحالم که شرایط به نحوی رقم خورد که گرد شک بر ذهن خیلی از طرفداران نظام (از جمله شما) پاشیده شد.

    این کامنت من بیشتر بر می گرده به معرفی که از خود کردی و اینکه چرا معترضی. یک اشکال کلی دارم به ادعای منطقی بودن دوستان مومن. بر اساس تعریف ایمان (و اعتقاد) با منطق سر سازگاری ندارد. منطق مومن در بهترین حالت کمیتی لنگ است که در بزنگاه های خطرناک سر می‌خورد. به نظر شما آیا نظام اسلامی که مبنای قوانینش اصول فقه برگرفته شده از فرهنگ و سنت اعراب و مسلمانان بیش از هزار سال پیش است جای دفاع داره؟ قانون اساسی که برای اکثریت مردم یک جغرافیا دین تعریف می‌کنه با قانون اساس اسراییل فرقی داره؟ و صدها سوال دیگه مانند اینها که وقتی به خط می‌شن به این مطلب اساسی بر می‌گردند که دین و حکومت باید با یک دیوار بسیار ستبر از هم جدا باشند.

    • انصافی said

      سلام. فکر می کنم من را با کس دیگری اشتباه گرفته اید. من قطعا از چندسال گذشته خیلی بیشتر به نظام و شخص آقای خامنه ای انتقاد دارم ولی یادم نمی آید در یک بحث وبلاگی از این جهت از آقای خامنه ای دفاع کرده باشم. اگر مطمئنید من بودم ممنون می شوم کمک کنید یادم بیاید و به ابعاد جدیدی از آلزایمرم پی ببرم.
      سایر صحبتهایتان یک دریا حرف و شونصد فقره مطلب وبلاگی است اما خلاصه اش از نظر من این است که ایمان یعنی باور به امری که می تواند از راه منطقی یا غیر آن ایجاد شود. وقتی باور ایجاد شد این بر کل شبکه شناختی فرد اثر می گذارد و این اثر منطقی است چون گزاره های ایمانی مانند وجود خدا و جهان دیگر و … فرض مقبول می شوند.
      شاید غیردینداران بگویند که همین پیش فرض های مقبول، غیرمنطقی/غیرعقلانی است ولی اگر به زندگی آنها که سودای زندگی منطقی/عقلانی بدون دین دارند بنگریم بسیاری از امور پذیرفته شده بدون استدلال منطقی می بینیم.

      درباره اینکه دین مربوط به هزار سال پیش و فرهنگ اعراب و … است خب همه اینها مطالب مورد قبول شماست که بر نتیجه گیریتان هم موثر است ولی مورد قبول من نیست.
      اگر به اصل دین باور داشته باشید و در عین حال احساس کنید برخی امور آن با عرف و عقل سلیم امروز در تضاد است. لابد یا عرف امروز غلط است یا آنچه دین پنداشته ایم دین نیست (یا جزء قسمت متغیر آن است) این قضاوت امروز در زندگی همه دیندارها وجود دارد. سخت است. بیشتر عالمان دین این تضادها را کاملا نمی شناسند پس نمی شَود رساله دست گرفت و تکلیف را دانست. غیردیندارها هم درک نمی کنند که دین در باور ما یک گوهر با ارزش و حقیقت قطعی است که اثر واقعی در دو جهان دارد. پس به محض مواجهه با چنین تضادهایی کنارش نمی گذاریم یا محدود به حوزه خصوصیش نمی کنیم تا بسیاری از احکامش که برای خیری واقعی وضع شده است را از آن حذف کنیم. کلنجار رفتن با این تضادها همان سلوکی است که گفته ام.

      • حسین said

        بله متوجه شدم که شما رو با دیگری اشتباه گرفتم.

        منظور من از آداب و رسوم اعراب کل دین نبود بلکه قسمت فقهی اسلام بود — احکام فقهی که مبنای قوانین جمهوری اسلامی قرار گرفته اند. مواردی مانند اعدام همجنس گرایان (کسانی که عمل همجنس گرایانه انجام می‌دهند)، تبعیض شدید علیه زنان و غیره.

        با این موافقم که هر انسانی (دیندار یا بی‌دین) صدها عمل غیر عقلی در روز انجام می‌ده. مهم پذیرش این مساله است که منشا اعمال کجاست و چیست. وقتی بی‌دینی در مورد علت اعمال عرفی مورد سوال قرار بگیره تصدیق می‌کنه که این‌ها ریشه فرهنگی، عرفی و تاریخی دارند. اما دین‌داران ریشه بسیاری از این امور رو خدا می‌دونند. این بحث بسیار جالبیه. گنجی در مجموعه مقالات قرآن محمدی خیلی جالب این مطلب رو باز کرده که چطور اسلام عادات عرفی زمانی خاص رو بسته‌بندی کرده. به عنوان مثال احکام دیه قبل از محمد در میان اعراب وجود داشت. مثال بهتر قوانین مربوط به مالکیت کنیز و برده است. این مثال آخر جالب است چون به دلایل عرفی از قوانین ایران جذف شده‌اند اما هنوز در قرآن پیدا می‌شوند. اینکه مرز بین قسمت‌های ثابت و متغیر دین کجاست رو باید از کسانی که ادعای تخصص در دین دارند (مثلا مجتهدین) پرسید. اطمینان دارم شما نظر فعلی اینها رو می‌دونی.

        حرف من این است: نظام سیاسی که در قانون اساسی‌اش تصریح شده از قوانین شریعت برای اداره جامعه استفاده شود خیلی جای دفاع منطقی ندارد. دفاع از چنین نظامی الزاما به معنی دفاع از کلیت شریعت (به نحوی که مجتهدین امروزی معرفی می‌کنند)‌ است. یعنی شما باید مورد به مورد از احکامی مانند نابرابری حقوق زن و مرد،‌ مسلمان و نا مسلمان تا حکم ارتداد دفاع کنی.

بیان دیدگاه