انتخاباتیه 94

فوریه 24, 2016

رسیدیم به انتخابات. لیست ها بسته شده و همه هم (لااقل کسانی که ممکن است اینجا را بخوانند) درباره ضرورت رأی دادن و لیستی رأی دادن نوشته اند. پس من به موضوعات دیگری بپردازم.

موضع خودم
من به طور مشخص در انتخابات خبرگان با دو هدف شرکت می کنم.
اول شبه انتصابی نشدن و نماندن خبرگان. خبرگانی که اکثریت مطلق اعضایش منصوبین رهبر باشند نماینده تفکر رهبر فعلی و حلقه اطراف اوست. رهبر هر که باشد و تفکر او هرچه باشد نباید راه ورود افکار مختلف موجود در اجتماع یا لااقل مجتهدان به مجلس خبرگان بسته شود. نباید این مجلس تک صدا شود. یکی از راههای اصلاح یا تغییر جهت جمهوری اسلامی تغییر رهبر است. اگر دقیق باشیم تأثیر تفکرات متفاوت آقای خامنه ای و امام بر حکومت روشن است. شاید برخی از انتخابات خبرگان دنبال چنین هدفی باشند (که اشکالی هم ندارد و روش مشروعی برای تاثیرگذاری بر حکومت است) ولی به نظرم تک صدا شدن و به‌خصوص تک صدا شدن کامل در جهت رهبر حاکم به خودیخود مضر است. فرقی هم نمی‌کند این رهبر حاکم خامنه ای باشد یا هاشمی یا منتظری.
دوم نهی از منکر عملی مجریان سیاست‌های حذفی. به نظرم یکی از چیزهایی که بسیاری از مردم و نخبگان را از جمهوری اسلامی فراری می‌دهد رد صلاحیت های بی معیار است. رد صلاحیت از یک فیلتر حداقلی به مرور به ابزار تعیین ترکیب مجلس و (به قول فکر کنم موسوی) دو مرحله‌ای کردن انتخابات تبدیل شده است. من مجریان این سیاست مثل آقایان جنتی و یزدی و حامیان پروپا قرصش مثل لاریجانی و مصباح و … را صالح برای پست های مهم مثل ریاست مجلس خبرگان و تاثیرگذاری بر انتخاب رهبر بعدی نمی دانم. علاوه بر این تلاش برای رأی نیاوردن یا کاهش رأی این آقایان را نوعی نهی از منکر به اینان می‌دانم که به ندرت در معرض رأی مردم و پیام انتخابات هستند. بنابراین به لیست خبرگان منسوب به هاشمی-اصلاحطلبان به صورت کامل رأی میدهم.
در انتخابات مجلس هدفم تلاش برای ورود تعدادی اصلاح طلب به مجلس و تشکیل مجلسی شبیه مجلس پنجم است.

انتقاد به روش انتخاباتی اصلاح طلبان
همانطور که می‌بینید لااقل در انتخاب خبرگان منطق بنده هم منطق سلبی است. اما ایرادی که به روش انتخاباتی اصلاح طلبان دارم این است که منطقشان منحصر به همین منطق سلبی شده است. به لیست ما به صورت کامل رأی دهید تا آن‌ها رأی نیاورند. اصولگرایان هم چنین چیزی به طرفدارانشان می گویند. لطفاً به لیست ما به صورت کامل رأی دهید تا اصلاح طلبان رأی نیاورند. خب عزیزان شماها نمی‌خواهید توضیح دهید پس از رأی آوردن می‌خواهید چه کنید؟ حتماً کسانی ماند خودم می‌خواهند با سلطه ردصلاحیت کنندگان و تندروها بر کشور مقابله کنند ولی مگر همه قرار است چنین هدفی داشته باشند؟ برای کسی که هیچ علقه و علاقه خاصی به اصلاح طلبان و اصولگرایان ندارد نباید توضیح دهیم ما قرار است چه کنیم. گویا عزیزان اصلاح طلب عادت به یک نوع کمپین انتخاباتی بیشتر ندارند. بسیج طرفداران خودشان، تلاش برای رأی دادن تحریمی ها. قشری که از آن‌ها غفلت می کنند، قشر غیرسیاسی به‌خصوص قشر فقیر است. این قشر در دو سال گذشته همزمان تحت فشار اقتصادی و بمباران خبری مخالفان حکومتی دولت بوده است که امنیت روانیش را خدشه دار کرده است. این‌ها همان کسانی هستند که انتظار داشتند اوضاع به سرعت خوب شود ولی نشد. انتظار داشتند گرانی ها ارزان شود و حرفهای دولت درباره کاهش تورم را نمی فهمند. این‌ها همان کسانی هستند که از قطع یارانه ناراحت می‌شوند و به حرفهای دولت درباره اینکه یارانه ثروتمندان حذف می‌شود بدبینند. اینا همان کسانی هستند که وام خودو را با وام ازدواج مقایسه می کنند. این‌ها همان کسانی هستند که به آزاد شدن قیمت نان و حداکثری بودن تعداد نانوایی های آزادپز و قیمت گوشت حساسند به‌خصوص وقتی سیاستمداران فکر کنند اثر مثبتی دارد از رکود حرف نزنند و مدام رکوردهای جدیدشان در کاهش تورم نقطه به نقطه و سالانه را گزارش دهند. به این عزیزان نمی‌توانی فرق تورم و گرانی و نقطه به نقطه و سالانه را توضیح بدهی. این هموطنانمان از تأثیر تزریق پول بی حساب و کتاب به مسکن مهر بر تورم زمان احمدی نژاد سر در نمی آورند. از دید ایشان قبلاً شانس این بود که خانه دار شوند و برخی از آشنایانان شده بودند ولی الان راهش بسته شده است. ما مطمینیم که منتخبان ما اوضاع اقتصادی را حتی برای این قشر هم بهتر می‌کنند ولی به نظر می‌رسد نمی‌توانیم با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم. این‌ها در این انتخابات در تور اصلاح طلبان قرار نمی‌گیرند ولی خطر بزرگ‌تر این است که با ادامه بی‌اعتنایی دولت و اصلاح طلبان در ارتباط گیری با آن‌ها و به‌خصوص در صورت شکست اصولگرایان در انتخاب 7 اسفند، سوخت بازگشت احمدی نژاد شوند.
به نظر می‌رسد هم هاشمی و هم اصلاح طلبان هنوز متوجه علت ورود و ماندن احمدی نژاد در ریاست جمهوری نشد اند. احمدی نژاد فقط به خاطر ذخالت سپاه درانتخابات 84 یا خوابیدن کروبی یا تعدد کاندیداهای اصلاح طلبان رأی نیاورد. احمدی نژاد سال 88 حتی اگر معتقد به تقلب باشید کلی رأی داشت در همان زمانی که بسیاری از اصلاح طلبان و اصولگرایان دل خوشی از او نداشتند. در همان سال حتی اگر فکر می‌کنید او از بیت المال خرج رأی آوری کرد و با دروغ مردم را فریفت، خوب است دقت کنید او «توانست» عده زیادی از مردم را بفریبد. این از نظر من یعنی توانست با آن قشرها ارتباط برقرار کند.

توصیه به اصلاح طلبان
توصیه و در‌واقع خواهش من از اصلاح طلبان، دولت روحانی و هرکسی که به فکر اصلاح این مملکت در جهتی خلاف احمدی نژاد و تندروهایی که جمهوری اسلای را بسته و استبدادزده می‌خواهند این است که
اول از همه به این قشر توجه کند و با زبان خودش با او صحبت کنند. یک برنامه اقتصادی ساده شامل 5 تا 10 بند که ما به ازای عینی و سرراست داشته باشد و حتماً معضلات این قشر هم درش باشد تهیه کنند. این‌ها به ذهن من می رسد:
اصلاح نظام درمان: ایجاد پوشش بیمه کامل برای بیماران خاص و شبکه ای بیمارستانها و درمانگاههای ارزان برای اقشار ضعیف
کاهش بیکاری: اعلام یک درصد مشخص برای کاهش بیکاری
سربازی: تلاش برای حل معضل سربازی با همکاری دیگرنهادها
اینترنت: افزایش ثبات و سرعت اینترنت و ارزان شدن آن با الویت شبکه داخلی
نظارت و مجوز شفاف: فیلترینگ از اینترنت گرفته تا مجوز کتاب و توقیف روزنامه و مجوز کنسرت را شفاف و ساده کنیم.
رفع رکود مسکن: تعهد می‌دهیم تا پایان دوره این مجلس مسکن را بدون افزایش قیمت شوک آور از رکود خارج کنیم.
اصلاح بازار خودرو: تا پایان این مجلس شرایطی فراهم می‌کنیم که خودروهای باکیفیت به‌خصوص برای اقشار فقیر و متوسط با قیمت مناسب در داخل تولید شود.
می‌دانم این لیست بسیار خام است و قرضت هم بسیار دیر است. شاید تنها راه اعلام برخی از محورهای اینچنینی توسط کسی مثل عارف در یک کنفرانس مطبوعاتی با بازتاب گسترده باشد.

دومین خواهش من این است که حواسشان و حواسمان به این باشد در کمپین انتخاباتی کاری نکنیم که برای اقشاری که به پای صندوق آورده‌ایم توقعاتی ایجاد کنیم که بعداً باعث ناامیدیشان شود. ما می ریویم در انتخابات نشان دهیم ما هم هستیم. یکی از احتمالات این ناامیدی ناکارآمد شدن حکومت با ترسیدن و تقابل نهادهای انتصابی از پیروزی اصلاح طلبان است. مواظب باشیم منطق سلبی باعث ایجاد تقابل با نهادهای انتصابی نشوند به صورتی که با قفل کردن مجلس و دولت مشکل ایجاد کنند. ما نیامده‌ایم جمهوری اسلامی را تصرف کنیم (به همین علت با شعار گام دوم مخالفم) ما می‌خواهیم بگوییم ما هم هستیم. حرف ما را هم بشنوید. رنگ ما را هم به کشور بزنید. رأی ما را هم در اداره حکومت حساب کنید. منتخبان ما قرار نیست شما را به بیرون پرت کنند بلکه آمده‌اند حرفهای ما را در مراکز تصمیم گیری بزنند تا تصمیمات بهتر گرفته شود.

من بیشتر عمر سیاسیم را اصولگرا بوده ام. فاز تغییرم کمی مخالف بیشتر هم سن و سالانم بوده است. در نوجوانی سلام و عصرمای منتقد و پیام امروز و ایران فردا می خواندم اگر می توانستم به ملی مذهبی ها رای می دادم و وقتی نمی شد مثل انتخابات مجلس پنجم به لیست کارگزاران رای دادم. در آستانه ورود به دانشگاه از نظر مذهبی تحولی را تجربه کردم که اول عقیده ام و بعد سبد رایم را به اصولگرایی تغییر داد. این شد که در گیر و دار دوم خردادی و لیبرال شدن رفقای حزب اللهی دبیرستان در دانشگاه اصولگرا بودم. چه اصولگرایی؟ اصولگرای خرده شیشه دار! کارهای غیرقانونی دوستان در برابر دانشجویان و مسئولان دوم خردادی دانشگاه را قبول نداشتم. تشکیل دادگاه برای عبدالله نوری وقتی خطر رییس مجلس شدنش وجود داشت را قبول نداشتم. بی سرانجام رها کردن قتل های زنجیره ای و کوی دانشگاه را قبول نداشتم. برخورد فله ای با مطبوعات با یک سخنرانی رهبر و توقیف موقت دائمی آنها را به بهانه یک بند نچسب یک قانونی را قبول نداشتم اما سکوت می کردم. با این توجیه که اصلاح طلبان و طرفدارانشان هرچه بیشتر قدرت بگیرند اسلامیت نظام بیشتر در خطر قرار می گیرد و از طرفی انتقاد امثال من از کارهای غلط پیش گفته باعث تقویت آنها می شود. پس من این کارهای غلط را انجام نمی دهم ولی انتقاد علنی هم نمی کنم.

بی سرو صدا به هاشمی در انتخابات مجلس رای ندادم با وجود اینکه لیستم لیست اصولگرایان بود. نمازم را در نماز جمعه پشت سر برخی امام جمعه ها تکرار می کردم حتی پشت سر خود آقای خامنه ای. البته به کسی نمی گفتم آخر من نسبت به او سوال و شبهه داشتم و هنوز احتمالش را می دادم خودم اشتباه کرده باشم.

به مرور بیشتر و بیشتر منتقد و تحول خواه و معترف به حق مخالف می شدم اما هنوز هیچ اصلاح طلبی در سبد رایم نبود. اصلاح طلبان در هر انتخاباتی برای رای جمع کردن بدنه خود را از بازگشت دیکتاتوری و بسته شدن فضا می ترساندند و من فکر می کردم دموکراسی وقتی تثبیت می شود که یک غیراصلاح‌طلب رییس جمهور شود ولی پیش بینی اوضاع تیره و تار محقق نشود. یک تغییر دیگر هم کردم. از مردم و رای مردم نترسیدم. این را در فضای فکری دوستان ارزشی ام می گویم که مدام نگران این بودند که کسی بیاید مردم را گول بزند. پس رد صلاحیت برایشان مهم می شد. بعد هم وقتی فرد یا گروه مورد نظر طرفدار داشت رد صلاحیت کردن معضل و مشکل پیچیده ای می شد. به نظرم این طرز نگاه مشکل داشت. اگر حکومت مردمی است نباید از رای مردم بترسد. مردم ممکن است اشتباه کنند ولی این مجوز گرفتن حق شان نیست. سیاستمدارها حتی آنها که ادعای ارزشی دارند از دید خود ما ارزشی ها خیلی بیشتر اشتباه می کنند.

تا رسید به بحث و جدل های بعد از انتخابات 88 در محل کار. از حق مخالفین دفاع می کردم و رفقای اصولگرا را خوش نمی آمد. روزی یکی شان گفت تو بالاخره اصولگرایی یا اصلاح طلب؟ آمدم توضیح بدهم که گفت فقط یک کلمه! گفتم اگر یک کلمه باشد امروز اصلاح طلبم.

اما انگار از قافله عقب مانده بودم. حالا که ما اصلاح طلب بودیم اصلاح طلب ها سبز شده بودند. البته علاقه ام به اصل 27 و نقش اصلاحی آن به زمان اصولگراییم بر می گشت. همیشه راهپیمایی 22 بهمن و روز قدس را می رفتم و همیشه با خودم می گفتم این راهپیمایی ها بوی راهپیمایی های زمان انقلاب را نمی دهد. شعارها همان است ولی انگار بوی کهنگی می دهد. خلاقیت و فردی بودن شعارها و پوسترها و پلاکاردهای آن زمان کجا و این راهپیمایی مناسکی که سپاه پوسترهایش را چاپ می کند و ستاد هماهنگی تبلیغات بیانیه و شعارهایش را کجا؟ راهپیمایی های بعد از انتخابات را رفتم از جشن احمدی نژاد تا 25 خرداد تا بیشتر بعدی ها. اوایلش با کلاه شرعی کسب اطلاع مستقیم از وقایع و بعدها بی لکنت و با تکیه بر صراحت و اطلاق اصل 27.

گفتم که گویا از قافله عقب بودم. من بیانیه های میرحسین را می دیدم و هم غزه هم لبنان و تفنگت را زمین بگذار ولی خیلی از راهپیمایی کنندگان دو سه ماه بعد از انتخابات در حال و هوای نه غزه نه لبنان و مرگ بر روسیه و مرگ بر دیکتاتور بودند. اولی ها را که قطعا توطئه و فضله موش داخل دیگ سبزها می دانستم و این آخری را به خاطر اینکه تنش و تعارض را به حدی بالا می برد که امکان انعطاف طرف مقابل را صفر می کرد. این مدل شعار دادن به قسمت های آشتی جویانه بیانه های میرحسین نمی خورد. به خاطر همین هیچوقت راضی نشدم خودم را سبز بنامم و «چرا منتقدم چرا سبز نیستم» را نوشتم.

به مرور تعداد شرکت کنندگان در راهپیمایی ها کم می شد و روشن بود این مسیر حداقل بدون تغییر تاکتیک به جایی نمی رسد. زمستان 88 دنبال این بودم که میرحسین را ببینم و به او در مورد خطرها بیرونی و بی نتیجه بودن اصرار بر راهپیمایی وقتی اکثریت مطلق نیستی و وقتی دامنه آن هر روز محدودتر و شعارهایش تندتر می شود بگویم. می خواستم از او خواهش کنم دوستدارانش را به راهپیمایی 22 بهمن دعوت کند دوباره آرام مثل 25 خرداد. من او را از کتابچه پنج گفتارش می شناختم که در جای جایش اهمیت به استقلال و منافع ملی دیده می شد. می گفتند در دفترش باز است و هنوز با ماشین خودش آنجا می رود و بر می گردد. آدرس دفترش را از دوستان سبز و اصلاح طلب پیش کسوت مطالبه کردم همگی هشدار و هوش باش دادند که نرو که می گیرندت و الت می کنند و بلت. یاللعجب! ما که خواهیم حرفی شبیه حرف ظاهری حکومت به او بزنیم. تکان نخورده عاشورا شد و موج تبلیغات و 9 دی و … 22 بهمن را هم با پلاکاردهای انتقادی دست ساز رفتم. کاری را که سالها ایده اش را داشتم ولی همتش را نه عملی کرده بودم اما جریان اسب تروا و … پیش آمد.

به مرور نمود جنبش سبز کم شد. چند یادداشت انتقادی از میرحسین نوشتم. 25 بهمن 89 را از لج دروغ های پایان فتنه و سالگرد 9 دی رفتیم و «پیاده رو پیمایی» کردیم. موسوی و کروبی را گرفتند و آب از آب تکان نخورد. سه شنبه های اعتراض را هم یکی دو بار رفتم ولی فایده نداشت. ضدحال تر از نگرفتن راهپیمایی،  بیانیه های شورای هماهنگی راه سبز امید بود که همیشه نشان از موفقیتی داشت که من در خیابان نمی دیدم.

به مرور فکر چه باید کرد شد دغدغه اصلی ام. فحش به حکومت و نشان دادن اشتباهات و ستم صدر تا ذیل حکومت جای خود را داد به ما چه کار باید بکنیم؟ ما همه راه را درست رفته ایم؟ انتخابات مجلس نهم را هم شرکت نکردم. از 89 عباس عبدی شروع کرده بود به اعلام نظر درباره جنبش سبز. اول غیرصریح تر و کم کم صریح تر. بعضی حرفهایش را قبول داشتم و بعضی را نه بعضی ها را هم نمی فهمیدم.

هر چه حصر موسوی و کروبی طولانی تر می شد چه باید کرد بیشتر دغدغه ام می شد. مسئله ام سخت بود. دخالت خارجی و حمایت خارجی را مفید نمی دانستم. خراب شدن هدفمندی یارانه ها و به بن بست رسیدن قضیه هسته ای را نمی خواستم. تحریم انتخابات را نتیجه بخش ندیدم. نه رای دادن مثل خاتمی چاره بود نه رای ندادن. از ابتدای سال 91 عدم پیشرفت مذاکرات هسته ای متوجه ام کرد که کشور در چه مخمصه ای گرفتار است.

چه باید کرد؟ جز سرزنش چه باید کرد؟ اصلاح طلبان سبز و سبزها از تحریم انتخابات دروغین نظام به نیت برای رسیدن به پست ریاست جمهوری تغییر مسیر دادند. من این وسط ها حرفهای عبدی را درباره موضوعیت داشتن انتخابات در برابر طریقیت داشتنش درک می کردم به خصوص با خواندن نامه سال 87ش به دوستان اصلاح طلبش. باعث شد به کارهای یک گروه از اصلاح طلبان در انتخابات (های)  قبلی دوباره فکر کنم. به انتخابات 84 و 88. به نظرم داخلش کلی اشکال و ایراد و دوربرگردان و حق به جانبی همیشگی می توان یافت. تحصن مجلس ششم و تحریم مجلس هفتم، کاندیدای آوانگارد در انتخابات 84 و عقب ماندن از کروبی ای که آدم حسابش نمی کردند، بعد لیست مشترک دادن در مجلس هشتم و روش ورود به انتخابات 88 و برخوردهای بعد از آن. روش اداره انتخابات 92 که واقعا شاهکار بود. اینها نه عرضه و صداقت و کاریزما میرحسین را دارند که بدون پست حکومتی مردم را به اقدامی بکشانند و نه مانند سالهای اول اصلاحات توان بازی موثر در درون حکومت را. به نظرم اثرشان فقط مایوس کردن مردم و بدنه است.

دور و برم دوستانی که بیشتر عمر سیاسی شان در زمان اصلاحات و احمدی نژاد گذشته و خوراک فکری شان را از روزنامه نگارانی که خیلی هاشان اوایل در روزنامه های دوم خردادای و حالا در سایت های فیلترشده می نویسند یا همان دسته اصلاح‌طلبان که نوشتم می گیرند هستند و همان حرفها را تکرار می کنند. با توجه به سابقه اصولگراییم تا حرف متفاوتی از همین دار و دسته اصلاح طلب بزنم جوری نگاهم می کنند که گویا فیلم یاد هندوستان اصولگرایی را کرده است. سر کار همکاران را که به رای دادن تشویق می کنم یا مخالف شرکت هاشمی و خاتمی بودنم را که می گویم هم چنان برخوردی دارند.

در سخنان آقای خامنه ای در دیدار با نمایندگان مجلس هشتم تعبیر ناجوانمردانه ای بود که با وجود گذشت بیش از یک ماه از آن نتوانستم از نوشتن درباره آن خودداری کنم. و اما آن تعبیر چه بود؟

بيانات در ديدار نمايندگان مجلس شوراى اسلامى – 8/3/1390

(8 سال بعد از انتخابات)

واقعاً خودشان را كُشتند كه شايد بتوانند در يك برهه‌اى انتخابات مجلس را عقب بيندازند، اما نتوانستند. رؤساى قوا با همديگر همدست شدند كه نگذارند انتخابات مجلس شوراى اسلامى سر وقت انجام بگيرد، اما نتوانستند. خيلى تلاش كردند، آمدند، بحث كردند، حرف زدند، روزنامه نوشتند، امضاء جمع كردند، مأمورين دولتى را بسيج كردند، ولى الحمدلله نتوانستند.

 

انتخابات مجلس هفتم

انتخابات مورد اشاره انتخابات مجلس هفتم است. در آن انتخابات رد صلاحیت گسترده نامزدهای اصلاح طلب که شامل نمایندگان مجلس ششم هم می شد باعث اعتراض جناح اصلاح طلب شد. راهکار احزاب مشارکتمجاهدین تحصن نمایندگان در مجلس و استعفای مدیران اصلاح طلب به خصوص استانداران و در خواست از خاتمی برای عدم برگزاری انتخابات به علت رقابتی نبودن آن بود. در مجلس کروبی با تحصن مخالفت کرد. در دولت آقای خاتمی در نهایت تسلیم عدم برگزاری انتخابات نشد. این دو سعی کردند با لابی با رهبری میزان رد صلاحیتها را کاهش دهند که البته در نهایت شورای نگهبان انعطاف چندانی نشان نداد. کروبی به همراه اندکی از کاندیداهای اصلاح طلب باقی مانده در انتخابات شرکت کرد و رای نیاورد. در دولت خاتمی هم هیچ استانداری استعفا نداد.

 

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اقشار مختلف مردم‏ – 15/11/1382

(15 روز قبل از انتخابات)

اين روزها وقتى به تبليغات جهانى نگاه مى‏كنيد، مى‏بينيد حيله فعلى آنها هم در اين قالب ارائه مى‏شود كه انتخابات را به تعويق بيندازيم! آن، استراتژيشان است؛ اين هم تاكتيكشان است. مرتب هم مسؤولان كشور و مسؤولان اجرايى را تشويق مى‏كنند به اين‏كه شما نمى‏توانيد انتخابات را راه بيندازيد و نبايد راه بيندازيد.

البته اين روزها حرفهاى گوناگونى از زبانها و بلندگوهاى مختلف در داخل كشور بلند شد كه بعضى از آنها بسيار دل‏آزار بود. راه صحيح را بايد جستجو كرد. واقعاً كسانى كه مسؤول و دلسوزند، خيلى زحمت كشيدند و خيلى تلاش كردند. من از همه آنها تشكّر مى‏كنم. شوراى محترم نگهبان خيلى تلاش كرد و خيلى زحمت كشيد؛ واقعاً جاى قدردانى و سپاسگزارى دارد. رئيس جمهور محترم و رئيس محترم مجلس خيلى تلاش كردند و خيلى زحمت كشيدند؛ از آنها هم تشكّر مى‏كنم. دستگاههايى كه مسؤول هستند، هر كدام به نوبه خود تلاشهاى خوب و شايسته‏اى كردند. البته كسانى هم هستند كه زياده‏خواهند و همان‏طور كه عرض كرديم با گردن‏كلفتى مى‏خواهند كار خود را پيش ببرند. اينها مى‏خواهند روى مسؤولان كشور فشار وارد آورند. روى اين آقايان فشارهاى زيادى بود، اما ايستادگى كردند. من از خداى متعال براى آنها توفيق مى‏خواهم و از آنها تشكّر مى‏كنم كه در مقابل فشار گروههاى فشار و زياده‏خواه ايستادگى كردند و تسليم نشدند؛ هم رؤساى محترم آن دو قوّه و هم شوراى محترم نگهبان.

پاسخ رهبر انقلاب به نامه روسای قوای مجريه ومقننه مبنی بر برگزاری انتخابات در موعد مقرر – 18/11/1382

(12 روز قبل از انتخابات)

نامه شما كه حاكی از تلاشهای مجدانه تان برای انتخابات شكوهمند مجلس هفتم و عزم جدی بر انجام دادن اين فريضه ملی و انقلاب در وقت مقرر خود می باشد، موجب خرسندی و تشكر اينجانب گرديد.

نامه رهبر انقلاب در قدردانی از حجت الاسلام والمسلمين كروبی رييس مجلس – 7/12/82

(6 روز پس از انتخابات)

بسم‌الله الرحمن الرحيم
جناب حجت‌الاسلام آقای حاج شيخ مهدی كروبی دام اجلاله
با سلام و تحيت و ابراز تاسف از انصراف جناب‌عالی از نامزدی دور دوم انتخابات مجلس هفتم، لازم می‌دانم اولا از تلاش جانكاه جناب‌عالی برای حفظ اعتدال مجلس شورای اسلامی در سال‌های مديريت مجلس ششم و ثانيا از همراهی و همكاری مجاهدت‌آميزی كه برای برگزاری بهنگام و قانونی انتخابات مجلس هفتم نشان داديد، تشكر نمايم.
اميد است اين خدمت باارزش كه در جهت استحكام نظام اسلامی و نوميد كردن بيگانگان مداخله‌جو انجام گرفت، مورد قبول حضرت احديت جل و علا و موجب پاداش دنيوی و اخروی برای آن‌جناب باشد.
توفيقات روزافزون شما را از خداوند متعال مسألت می‌كنم.
والسلام عليكم و رحمه‌الله و بركاته
سيدعلی خامنه‌اي7/12/82

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار اعضاى هيأت دولت‏ – 10/5/1384

(آخرین دیدار دولت خاتمی و یک سال و نیم پس از انتخابات)

لازم است از شخص جناب آقاى خاتمى هم صميمانه تشكر كنم. اين را به شما دوستان بگويم، به خود ايشان هم شايد بارها گفته‏ام؛ در طول هشت سالى كه ما با ايشان به‏طور مستمر و مداوم در ارتباط بوديم، رفاقت و صميميت ما با ايشان روزافزون بوده؛ خدا را شكر. الان پيوند عاطفى و محبت‏آميزى كه بين بنده و آقاى خاتمى هست، از آنچه در هشت سال پيش بوده، بمراتب مستحكم‏تر است؛ و اين ناشى از خصوصياتى است كه من در اين مدت در ايشان حس كردم. تدين و پايبندى و نجابت و روحيه‏ى نجيب ذاتىِ ايشان واقعاً جزو امتيازات و خصال برجسته در ايشان است. ايشان در اين مدت تلاش متراكمى انجام دادند؛ ما شاهد بوديم و مى‏ديديم. در مقاطع زمانى مختلف، كشور و دولت و مسؤولان با حوادثى مواجه شدند، و ايشان در يكى از حساس‏ترين مراكز اين مواجهه قرار داشتند و صبر و تحمل كردند؛ ان‏شاءاللَّه خداى متعال اجر اين صبر و تحمل را خواهد داد.

در ميان خصوصيات ايشان، اگر من بخواهم روى يكى از آنها تكيه كنم، اين است كه ايشان در همه‏ى اين مدت، دشمنانى را كه كمين كرده و خيز برداشته بودند، نااميد كردند. خيلى‏ها از سال 76 – از اول تشكيل اين دولت مى‏خواستند آقاى خاتمى را در موضع مقابله و مواجهه‏ى با نظام قرار دهند؛ خيلى هم تلاش كردند؛ ما شاهد بوديم. البته ريشه و مبنا و سلسله‏جنبان اين تلاشها در بيرون از اين مرزهاست؛ منتها كسانى هم متأسفانه همان انگيزه‏هاى فاسد و پليد را در داخل انعكاس مى‏دادند. خيلى تلاش كردند، اما آقاى خاتمى حقيقتاً مقاومت كردند.

نتیجه

می بینید که پاداش نجابت و ایستادگی خاتمی و کروبی در برابر به اصطلاح تندروها و نهایت همه آن تشکر کردن ها و دعاهای خیر رهبری در حق ایشان تهمت دست به یکی کردن برای تعویق انتخابات است. حداکثر کاری که این دو نفر کرده اند مطرح کردند تعویق انتخابات در جلسه با رهبری است (در عرصه عمومی که شخصا اظهار نظری در این مورد ندیدم) که در نهایت هم با استدلال یا تشر آقای خامنه ای از نظر خود صرف نظر کرده اند و در عوض تا سالها از هم جناحی ها و بدنه هوادار خود برای برگزاری و شرکت در آن انتخابات سرزنش شده اند.

حالا تصور کنید اگر موسوی با پیغام رهبری که می گفت خودت را از تظاهرات خیابانی جدا کن تو جزء اینها نیستی پاسخ مثبت می داد یا پس از اینکه در خطبه 29 خرداد او و کروبی را از شخصیت های نظام دانست بلافاصله دست از پافشاری بر خواسته خود برمی داشت و مثل یک پسر خوب می رفت و به شورای نگهبانی شکایت می کرد که چند تن از فقهای آن بیانیه حمایت از احمدی نژاد را امضا کرده بودند و دو تن از حقوقدانانش منصوب مستقیم احمدی نژاد بودند، پس از چندسال و در کدام سخنرانی باید تاوان کار نکرده را می داد.

منظور از این نوشته نفی ولایت پذیری و بی ارزش دانستن نجابت یا تجویز ضمنی تندروی نیست بلکه غرض این است که رفتار آقای خامنه ای این سیگنال را برای کسانی که با ایشان اختلاف نظر دارند می فرستد که ولایت پذیری و نجابت آخر و عاقبت ندارد و در نهایت همان می شود که تندروها می گفتند. شاید رمز تغییر گفتمانی جناح چپ به سمت سکولاریسم هم (که در همین سخنرانی مورد تعریض قرار گرفته است) دریافت مکرر همین سیگنال باشد.